مصاحبه نصر با " اعلایی " نویسنده:
"عشق" فلسفه زندگی است
1402/07/13 - 07:57 - کد خبر: 100694
نصر: در جامعه ای زندگی میکنیم که مردمانی از آن، در رویای روزی که نویسنده بودن را به عنوان حرفه ای ابدی در خود دیده و لمس کنند، دست به قلم میبرند و حاشیه های ذهن خود را به سمباده ی خیال میتراشند و تجربیاتشان را با طعم شیرین داستان به روی کاغذ میتکانند. آن رویا شاید به راحتی برآورده نشود و اقلام خیال پردازیشان به بار ننشیند ولی هرگز دست از نوشتن نمیکشند. "
محمدرضا اعلائی " متولد اردیبهشت 1351 ، نویسنده ای از این دست است که جذابیت واژهها در بیان احساسات درونی، او را از رشته برنامهریزی علوم اجتماعی به حیطه نویسندگی دعوت گرفته است. به بهانه چاپ کتاب دوم این نویسنده به نام «مانکن» با وی گفتگویی صمیمی داشتیم.
انگیزه تان در نوشتن و اولین کتابتان چه بود؟
جرقه نویسندگی زمانی در وجود من زده شد که یکی از اساتید در دوران دانشگاه از ما داستان کوتاه خواستند و من در این زمینه تلاش خود را کردم و با تشویق استاد و سایر شاگردها مواجه شدم. ادامه دادم و چند داستان کوتاه دیگر نوشتم و استاد در پی تشویق ها، انگیزه چاپ داستانها را در بنده برانگیخت. این شد که اولین کتابم به اسم «نارنجی بودن»را که شامل ۱۰ داستان کوتاه است سال ۸۹ در نشر اختر به چاپ رساندم که مجموعهای از همین داستانهای کوتاه کلاس درسم بود.
جرقه کتاب دومم به نام «مانکن»پارسال زده شد و من مجموعه داستانی را امسال به چاپ رساندم ولی با این وجود هنوز نمیدانم خود را نویسنده بخوانم یا نه! بیشتر برای دل خودم مینویسم و چشمداشت مادی یا معنوی خاصی از این راه ندارم.
جناب اعلایی هر نویسنده ای سبکی در نوشتن دارد؛ شما چه سبکی را برگزیده اید؟
من خود را فردی احساساتی میدانم و این را به عنوان نقطه قوتی در حرفه ی نویسندگی قلمداد میکنم. به عشق ایمان دارم و در داستانهایم، این ایمان را در دل متن می گنجانم. فلسفه زندگی را عشق میدانم و به نظرم اگر کسی راه عاشقی را در پیش بگیرد و در این راه تصمیمش راسخ باشد، به سعادتی که در جستجوی آن است میرسد. در کتاب اخیر به نوعی به این مسائل پرداخته ام. از طرفی مثل شاعر بزرگ «پروین اعتصامی» که با هویت بخشیدن به اشیا، حیوانات و میوهها، متن مورد نظرش را میآفرید، همواره سعی دارم فضای سورئالی آنچنانی را در داستانهایم داشته باشم و با زبان چنین شخصیت هایی، سخن بگویم.
تاکنون دو کتاب با نام های «نارنجی بودن» و «مانکن» را منتشر کرده اید این دو اثر چه تفاوت هایی با هم دارند؟
«نارنجی بودن» یکی از داستان هاست که نام کتاب از آن گرفته شده و روایتی است از فراز و نشیب زندگی یک پرتقال از زمان نارس بودن تا چیده شدن و در جعبه قرار گرفتن، آنگاه فرستاده شدن برای زنی که در زلزله بم بیوه شده و اکنون به همراه فرزندانش در چادری سکنی دارد. این کتاب ۱۰ داستان کوتاه با انواع ژانرهای اجتماعی،فرهنگی، عاشقانه و... را شامل می شود. کتاب «مانکن »در خصوص موضوعهای اجتماعی و مفهومی است که در هشت داستان کوتاه به آنها پرداخته ام. در این کتاب ، هر داستان تصویر مجزا دارد که بنده آنها را طراحی کرده ام.
در حال حاضر با رونق گرفتن فضای مجازی احساس می شود اشتیاق به مطالعه کتاب کاهش یافته است؛ نظر شما چیست؟
روی کار آمدن فضای مجازی که رغبت خواندن متنهای طولانی را از بیشتر افراد گرفته است و کم و بیش در فرهنگ کتابخوانی تاثیر دارد. از طرفی نویسندههای برجسته و شناخته شده بدون آن که نیازی به تبلیغات و تعاریف جامعه داشته باشند، چاپ کتاب و خرید و مطالعه توسط طرفدارانشان اتفاق می افتد. در چنین فضایی از مسئولین توقع میرود که تمهیداتی به کار ببرند تا نویسندگان تازه کار و گمنامی که فقط جذب فضای نویسندگی شدهاند و میخواهند خود را در این راه محک بزنند، به قشر محدود کتابخوان جامعه معرفی شوند تا با فروش معنوی آثارشان مورد تشویق قرار بگیرند و این راه را ادامه دهند. به این صورت فضای فرهنگی جامعه به شکوفایی نویسندگان نوظهور پیشرفت میکند و این خیلی بیشتر از سود مادی فروش کتابها مهم است.
مصاحبه از فائزه بنی نصرت
انتهای پیام/