در گفت‌وگویی مطرح شد:

اشتغال و مسکن دو مانع اصلی بر سر راه ازدواج جوانان

1402/06/31 - 18:41 - کد خبر: 100032
ازدواج

نصر: عضو هیئت علمی مرکز پژوهش‌های مجلس با اشاره به اینکه اشتغال و مسکن ۲ مانع اصلی بر سر راه ازدواج جوانان است، گفت: مجموع افراد دختر و پسر در سن ازدواج نزدیک به ۱۲ میلیون است.

به گزارش نصر، تحولات پرشتاب در ساحات مختلف زندگی انسان ایرانی و به‌ویژه ساحت زیست جنسی، نگرانی‌هایی را در میان نخبگان اجتماعی ایجاد کرده و مباحثات و مناقشات مختلفی را در این زمینه رقم زده است. نحوه مواجهه و سیاست‌گذاری در زمینه سکشوالیته ایرانی دغدغه‌ای برای گفتگو با کارشناسان و صاحب‌نظران این عرصه شد. در این راستا گفتگویی با دکتر سینا کلهر عضو هیئت علمی مرکز پژوهش‌های مجلس و معاون فرهنگی وزیر ورزش و جوانان انجام داده‌ایم.
وی دوگانگی در سیاست‌های اعلامی و اتخاذ شده حاکمیت و آنچه در میدان عمل اتفاق می‌افتد را پاشنه آشیل حکمرانی ما در عرصه سکشوالیته در ایران می‌دانند. وی همچنین بر ارائه الگوی نوینی از ازدواج برای فائق آمدن بر موانع عینی و ذهنی ازدواج سنتی تاکید دارند.
وضعیت کنونی جامعه ایرانی در حوزه زیست جنسی را چگونه و با چه رویکرد تحلیلی می‌توان فهم و توصیف کرد؟
تصور عموم این است که در میان جوانان تمایل به ازدواج وجود ندارد، این حرف تاحدی درست است و ما نمی‌توانیم آن را انکار کنیم. اما این عدم تمایل، مربوط به وضعیت فعلی است، یعنی ما وقتی از جوان می‌خواهیم ازدواج کند، تصورش این است که همین الان ازدواج کند. این مسئله با ارزشمندی ازدواج در معنای کلی ارتباطی ندارد. این عدم تمایل به ازدواج در وضعیت فعلی بخشی از آن مربوط به شرایط و نبود حداقل امکانات تشکیل زندگی بر می‌گردد و بخشی هم ممکن است فرهنگی باشد.

بهترین سال‌های زندگی بسیاری از جوانان در تجرد و تنهایی
عده‌ای می‌گویند «حالا جوانی کن بعداً ازدواج می‌کنی». این فرهنگ غلطی است و موجب می‌شود جوانان بهترین سال‌های جوانی و گل زندگی خود را در تجرد و تنهایی بگذراند. از آن جهت که جامعه به آنها می‌گوید «حالا جوانی برای ازدواج کردن زود است»، «حالا جوانی کن، درس بخوان، گشت و گذارت را بکن، وقت برای ازدواج زیاد است». موانع اقتصادی هم این وضعیت را تشدید می‌کند و انگیزه جوان را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

۱۲ میلیون جوان امکان ازدواج و چشم‌اندازی برای این مسئله ندارند
با همه این‌ها، در نظرسنجی‌ها مسئله ازدواج در اولویت جوانان، چه پسران و چه دختران قرار دارد. هم اکنون حدود ۱۲ میلیون جوان در سن ازدواج داریم که امکان ازدواج و چشم‌اندازی برای این مسئله ندارند. برای جوانی که می‌خواهد ازدواج کند موانعی وجود دارد، از جمله اینکه نظام اداری این اجازه را به او نمی‌دهد.
ازدواج دائم برای یک جوان به قدری سخت شده که نمی‌شود سن ازدواج را کاهش داد. با توجه به بلوغ زودرس، سن بلوغ حدود ۱۳ سال است و سن ازدواج حدود ۲۸ سال است، یعنی ۱۵ سال فاصله. در این شرایط می‌گویند چرا نوجوانان و جوانان در فضای مجازی غیرعادی رفتار می‌کنند.

زوجین با کمترین اختلاف، حرف از طلاق می‌زنند
در مورد ازدواج، تصورات تغییر کرده، یعنی تلقی ما از زندگی مشترک خیلی فانتزی شده است. همین نگاه فانتزی، آسیبی است که بر مسئله طلاق اثر مستقیم دارد. این نگاه باعث شده زوجین با کمترین اختلاف، حرف از طلاق بزنند. در حالی که گفتاری به نام «تفاهم» وجود دارد که اساس آن بر این است که در زندگی مشترک باید تلاش کنیم تنش و بحران نباشد.
اما همیشه این‌طور نیست که با ازدواج وارد یک دنیای شیک، بدون مشکل و رمانتیک شویم که هیچیک از زوجین هیچوقت از یکدیگر دلخوری نداشته باشند چرا که اصلاً چنین چیزی ممکن نیست. مشخص است که رابطه‌ای نزدیکتر از رابطه والدین با فرزندان نداریم، در این رابطه نیز تنش‌های زیادی امکان بروز و ظهور دارد. والدین با فرزندان همخوانی دارند، اما همسران که همخوان هم نیستند، پس وجود تنش غیرقابل حذف است. یک اصلی وجود دارد که در روابط خیلی نزدیک، همیشه استعداد و امکان بروز تنش و دلخوری هست.

ضرورت بیان گفتمان سازش به زوجین
با این تفاسیر، به گفتمان سازش که باید در کنار تفاهم به آن پرداخته می‌شد را در حاشیه قرار دادیم و روی آن کار نکرده‌ایم. سازش یعنی دعوا، اختلاف و حتی قهر در زندگی مشترک طبیعی است. شما اگر سه نسل عقب‌تر بروید، می‌بینید همه اینها در زندگی مشترک عادی بوده است. زن و شوهر متوجه بودند که حدی از تنش، جزئی از زندگی است و باعث از هم پاشیدن آن نخواهد شد.
دوطرف با گذشت زمان قلق همدیگر را می‌فهمیدند و ثبات در زندگی حاکم می‌شد. همین موارد است که خانواده را هزاران سال در این سرزمین استوار و محکم نگه داشت است. متأسفانه در نسل‌های اخیر این نگاه کمرنگ شده و آنها تصور می‌کنند از همه گذشتگان خود بهتر زندگی را بلد هستند. در نتیجه به لحاظ گفتمانی ما شدیداً نیاز داریم تا در مفاهیم خانواده و سازش بازنگری صورت بگیرد و این کار جز در رسانه امکان پذیر نیست.

به نظر شما مهمترین چالش‌های حوزه سیاستگذاری امر جنسی در ایران کدامند؟
از نگاه سیاست‌گذاران ما شیوه برخورد با امر جنسی این بوده که موضوع امر جنسی بیرون از فضای عمومی مطرح شود و در همان فضا به پایان برسد، زیرا طرح مسئله به شکل آشکار و عیان پیامدها و بحران‌های ناخواسته‌ای ایجاد می‌کند.

نداشتن شغل و نبود درآمد مهمترین دلیل عدم ازدواج
مهمترین سیاست جمهوری اسلامی در موضوع امر جنسی، توجه به ازدواج و آن هم ازدواج دائم است. البته این سیاست بر اساس آمارهای رسمی به بن بست و در نقطه بحرانی قرار دارد. آمارهای مختلفی درباره تعداد افراد «در سن ازدواج» بیان می‌شود، بر اساس آمارهای رسمی‌، مجموع افراد دختر و پسر در سن ازدواج نزدیک به ۱۲ میلیون نفر است. دختران ۱۵ تا ۵۰ ساله و پسران ۲۴ تا ۵۵ ساله در این بازه قرار دارند و از این آمار ۱۲ میلیونی، فقط حدود ۶۴۰ هزار ازدواج انجام شده است.
با این همه مهمترین اقدام کشور برای پیشبرد ازدواج، وام ازدواج بوده که عدم کفایت این وام با توجه به وضعیت نابسامان اقتصادی مشخص است. در پژوهشی علت ازدواج نکردن افراد از آن‌ها پرسیده شده که ۸۵ درصد افراد پاسخگو، مسئله شغل و درآمد را مهمترین دلیل عدم ازدواج معرفی کرده‌اند.

سن بلوغ در جامعه کنونی ایران کاهش پیدا کرده است
باید توجه داشت که، بین سیاست‌های فرهنگی اعلامی جمهوری اسلامی، به ویژه سیاست‌های حوزه خانواده و آن سیاست‌هایی که عملیاتی می‌شوند، دوگانگی وجود دارد. سن بلوغ در جامعه کنونی ما کاهش پیدا کرده و نمی‌توان با ازدواج و تشکیل خانواده در این سنین به نیازها پاسخ داد و باید سیاست‌های تکمیلی وجود داشته باشد. یکی از نکات این است که فضای جامعه باید سالم باشد و نباید تحریک‌کننده باشد تا بلوغ جنسی تا حد امکان در زمان خودش اتفاق بیفتد یا به اصطلاح بلاهت جنسی باید در میان نوجوانان باشد. طرف دیگر حفظ سلامت جامعه و عدم ترویج امرجنسی، خویشتن‌داری است و ضلع دیگر ازدواج به موقع است.
این سیاست‌ها خوب است و به نظر من بهترین سیاست اتخاذی همین است اما در اجرا به هیچیک از این اضلاع توجه کافی نمی‌شود. تنبلی و ناکارآمدی در دستگاه بوروکراتیک و اجرایی منجر به ایجاد مشکلات امروز شده است.
با توجه به افزایش سن ورود به بازار کار که نتیجه نظام دانشگاهی به اضافه سربازی است، سن ازدواج نیز افزایش پیدا می‌کند، چراکه شغل و کار اولین شرط ازدواج است.
همان‌طور که گفته شد سیاست ما درست است و هیچ راه‌حل دیگری وجود ندارد و البته که وضعیت فعلی ما قابل دفاع است. وضع موجود نباید ما را به سمت تغییر سیاست ببرد، بلکه چیزهای دیگری است که باید تغییر کند. تغییرات باید در نظام آموزش‌وپرورش و آموزش عالی و نظام اشتغال و همچنین سربازی ایجاد شود. جالب این است که در حالی خانواده قربانی سیاست‌ها شده، که در قانون اساسی ما آمده که باید تمامی سیاست‌های کشور در خدمت خانواده باشد.

مشکلات قانون تسهیل ازدواج
به نظر شما چرا قانون تسهیل ازدواج نتوانسته مؤثر واقع شود؟

حدود ۱۴ سال پیش قانونی برای تسهیل ازدواج تصویب شده است که البته قانون معیوب و نواقصی دارد اما هیچکس نیامده تا این قانون را بررسی و نقد کند و برای اصلاح آن راه حل ارائه کند. این نوع قانون‌گذاری و همچنین بالا بردن وام ازدواج باعث شده که سیاست‌گذار احساس کند وظیفه خود را به خوبی انجام داده است. مشکل اصلی ما این است که بخش زیادی از جامعه ما نمی‌تواند ازدواج کند و مشکل اصلی تغییر الگو و نگاه به ازدواج است.
عوامل فرهنگی و اقتصادی توأمان هستند و جدا دیدن آنها بزرگترین اشتباهی است که سیاستگذار می‌تواند انجام دهد. ثابت نگه داشتن وضعیت یکی از این عوامل برای اصلاح وضع عامل دیگر، ممکن نیست. برای اجرای یک سیاست و قانون و یا برای تحلیل وضع موجود باید هر دو مؤلفه را در نظر گرفت.

در طبقه بالا و مرفه مسئله ازدواج کاملاً فرهنگی است
اگر ما نظر رایج که جامعه را به سه طبقه پایین، متوسط و بالا تقسیم می‌کند، را بپذیریم؛ در طبقه بالا مسئله ازدواج کاملاً فرهنگی است و اصلاً بحث اقتصاد وجود ندارد. البته تعداد افراد این طبقه نسبتاً کم است. درباره دوطبقه دیگر پیش فرض ما این است که در میان جوانان تمایل به ازدواج وجود دارد ولی تمایل به «ازدواج به‌هنگام» وجود ندارد. در این دوطبقه یعنی طبقه متوسط و پایین نقش عامل اقتصادی پررنگ است.
جوان می‌گوید من می‌خواهم ازدواج کنم اما اسباب آن باید فراهم باشد. اسباب آن حل موانع اقتصادی همچون شغل، سربازی، مسکن و… است. در این طبقات که تمایل به ازدواج وجود دارد حتی اگر موانع اقتصادی اصلاح شود، ازدواجی صورت نمی‌پذیرد. فرهنگ جامعه تغییر کرده و سن خاصی برای ازدواج را پیشنهاد و تجویز می‌کند.
آنچه اکنون در فرهنگ ما جا افتاده این است که ازدواج برای جوان ۱۶ ساله زود است و حتی اگر همه شرایط برای وی فراهم شده، جوان باید صبر کند تا ۲۸ ساله بشود و بعد ازدواج کند.
شما نمی‌توانید مسئله جوانی کردن و فرهنگ مربوط به آن را که به یک فهم عمومی و در عین حال بسیار غلط در زمینه ازدواج شده به سادگی تغییر بدهید. رفع موانع اقتصادی نیز فقط در سنین موردپسند جامعه، ازدواج را رقم می‌زند و این یعنی جلوگیری از ازدواج به هنگام که مهمترین سیاست در امر جنسی است. برای یک ازدواج به هنگام نمی‌شد فهم فرهنگی را رها کرد و با کمک‌هایی در حوزه اقتصاد مثل کمک هزینه مسکن و وام ازدواج جوانان را به ازدواج ترغیب کرد.
عامل اقتصادی عامل اصلی و قطعی است ولی این به معنای توجه نکردن به عامل فرهنگی نیست. این دو عامل باید همزمان با هم پیش بروند.
از سوی دیگر، به نظرم دادن مشوق‌های دولتی نیز خیلی اثر ندارد، اینکه دولت خانه‌ای را بسازد و آماده کند و به زوج جوان بدهد جالب نیست. اگر به زوج جوان زمین بدهند و ساخت آن به عهده خودشان باشد، نوعی فرهنگ سازی هم هست چراکه ساختن زندگی مشترک را تداعی می‌کند.
هرچقدر سن ازدواج پایین‌تر، میزان طلاق هم کمتر است
جالب است که بر اساس آمارها میزان طلاق برای زوج‌هایی که در سن پایین‌تر ازدواج کرده‌اند، کمتر است. به عبارت دیگر، هرچقدر سن ازدواج پایین‌تر است میزان طلاق کمتر است. مهمترین علتی که می‌توان برای این مسئله ذکر کرد، انطباق و سازش بیشتر است. فردیت با افزایش سن بیشتر می‌شود و سازگاری کاهش می‌یابد. تفکیک مسائل اقتصادی و فرهنگی و عدم توجه کافی به آنها جوانان را از مزایای ازدواج به هنگام محروم کرده است.

لزوم برگزاری مراسم ازدواج برای جوانان
من طرفدار برگزاری مراسم ازدواج هستم. در مراسم ازدواج حتی اگر شده ۵ نفر هم مهمان دعوت کنید و مراسم ازدواج بگیرید. برای اینکه این آئین خودش یک امر فرهنگی است. اما تجملات، برگزاری این آئین را سخت کرده و مشکلات زیادی به وجود آورده که این آئین را به رنج تبدیل می‌کند.
دو انتخاب مهم باید در طرح جوانی جمعیت گنجانده شود. اینکه ازدواج یکی از اصول این طرح هست یا می‌خواهد به ازدواج کاری نداشته باشد. یا باید عوامل زمینه‌ای و متغیرهای اصلی را در طرح لحاظ کند که قطعاً یکی از آنها ازدواج است؛ یا اینکه بگوید کاری به ازدواج ندارم و متغیرهای دیگر مثل ناباروری، مشکل نبود مسکن و… را در نظر بگیرد. در صورت انتخاب دوم باید ازدواج به صورت جداگانه در سیاستگذاری ها دیده شود. در صورت لحاظ شدن متغیرها من یکی از مدافعان منطق طرح خواهم بود.

اصلی‌ترین مشکلات طرح جوانی جمعیت چیست؟
یکی از اصلی‌ترین مشکلات طرح جوانی جمعیت کم اثر بودن مشوق‌های در نظر گرفته شده است. دو نکته در این مشوق‌ها وجود دارد اول اینکه برای هر موضوعی یک مشوق در نظر گرفته شده است. نکته دوم این است که مخاطبان مشوق‌ها نیز اشتباه انتخاب شده است. به عنوان مثال حدود ۷۵ درصد زنان در سن فرزندآوری، زنان خانه‌دار هستند؛ اما این طرح کمترین توجه را نسبت به این قشر داشته است.

در طرح جوانی جمعیت به مسئله ازدواج پرداخته نشده است
در طرح جوانی جمعیت به مسئله ازدواج پرداخته نشده و اثری هم بر ارکان ازدواج ندارد. بیشتر تأثیرات این طرح برای بعد از ازدواج است. در موضوع فرزندآوری هم عقیده من بر این است که این طرح توانایی ایجاد مشوق لازم برای تحریک جدی در زمینه فرزندآوری را نخواهد داشت.
جریان‌های گفتارهای جنسیتی هم از نوع عدالتخواه و هم از نوع برابری خواهان، نقطه کانونی و تمرکز خود را بر مداخلات حقوقی و قانونی گذاشته‌اند. تلاش آنها برای بهره گیری از ابزار و مداخلات قانونی است که به این وسیله وضعیت زنان را بهتر کنند. در مقابل این ابزارها و مداخلات، واکنشی عرفی قرار دارد که توسط جامعه شکل گرفته و بهترین مثال ظهور پدیده ازدواج سفید است.
من قائل به این هستم که یکی از عوامل فراگیری ازدواج سفید تحت تأثیر شرایط قانونی، حقوقی و مشکلات ایجاد شده در مسیر ازدواج رسمی است. تجربه جمهوری اسلامی در چهل سال گذشته نشان می‌دهد همیشه چالش و کشمکش بین دو گفتمان رقیب یعنی گفتارهای جنسیتی برابری خواه و عدالتخواه وجود داشته است. در عین حال این گفتمان‌ها از لحاظ اجرایی در نظام قانونگذاری و در نظام سیاست گذاری و همین‏طور بازطراحی نظام اجتماعی کاملاً با هم همسو و همراه بوده‌اند.

راهکارهای پیشنهادی شما برای گذار از وضعیت کنونی در عرصه زیست جنسی چیست؟
دو مانع اصلی بر سر راه ازدواج جوانان، مسئله شغل و مسکن است. این دو مانع به راحتی می‌تواند توسط دولت مرتفع شود. ماجرا پیچیده‌گی هایی دارد ولی اینقدر پیچیده نیست اما به دلیل برخی تنبلی‌های کاری در این حوزه، حل نشده باقی مانده است. من معتقدم کسی که ازدواج کرده نباید سربازی برود چرا که بهترین سال‌های جوانی بین ۲۰ تا ۳۰ سالگی است که بهترین سال‌های زندگی مشترک نیز هست. در این دوران می‌توان مفهوم انس را نهادینه کرد که به مراتب مهمتر از عشق است.

نظام اشتغال مشکلی بنیادی دارد که ناشی از نظام آموزش ما است
نظام اشتغال مشکلی بنیادی دارد که ناشی از نظام آموزش ما است. وقتی دختران و پسران، ۱۲ سال تحصیلی را با ۱۳۰۰۰ ساعت آموزشی، پشت سر می‌گذارند. سوال اصلی این است که محتوای کتاب‌های درسی در سال‌های تحصیلی به چه میزان می‌تواند برای دانش‌آموز دختر و پسر فایده داشته باشد، نظام آموزشی کشور متناسب سازی آموزش را به صورت حداقلی نیز فراهم نکرده است.
این در حالی است که آموزش مهارت باید تناسبی با ظرفیت، توانمندی و استعداد دانش آموزان دختر و پسر داشته باشد. نکته قابل تأمل این است که به راحتی امکان می‌شود ۱۲ سال تحصیلی دانش آموزان را به ۸ سال تقلیل داد و ۴ سال باقی مانده نیز می‌تواند برای دانش آموزان دوره مهارت آموزی و کارآموزی باشد.
این دوره‌ها باید در نسبت با توانایی‌های فردی از هنرهای بانوان گرفته تا بسیاری از موارد اقتصادی خلاقانه و دانش بنیان در بخش اجتماعی، فرهنگی و یا اقتصادی می‌تواند در دوره دبیرستان طراحی و آموزش داده شود. مسائلی که اکنون بخش بسیار ایده‌آل و شاید دور از ذهنی در نظام آموزش ما به حساب بیاید.
اگر بخواهیم به صورت خاص درباره جوانان صحبت کنیم، بیکاری آقایان ۱۸ درصد و دختران ۳۰ درصد است. در ظاهر به نظر می‌رسد وضعیت آقایان بهتر است، اما سن ورود به بازار کار آن‌ها در کشور، نزدیک به ۳۰ سال و در حالی که این عدد در کشورهای پیشرفته ۱۹ سال است.
اما اصلاح نظام آموزشی نیز پیچیدگی خاصی دارد. چراکه در ابتدا می‌گویند نظام آموزشی اصلاح کنید، اما شورای عالی انقلاب فرهنگی را چطور می‌شود متقاعد کرد؟ به صورتی که مثلاً بخشی از کارگاه‌ها و شرکت‌های خصوصی مابه ازای دانش آموزانی که آموزش و مهارت می‌دهند، معافیت مالیاتی پیدا کنند. اما از طرفی، اگر دانش آموزی به کارگاه برود، بلافاصله وزارت کار به جرم بکارگیری کودکان و به اصطلاح کودکان کار، آنان را جریمه می‌کند. از طرفی دیگر اگر وزارت کار نیز متقاعد شود، تأمین اجتماعی این کودکان را نیروی کار می‌داند و خواستار پرداخت حق بیمه می‌شود.
در دسته بندی مشاغل نقطه مطلوب و ایده آلی وجود دارد، مثلاً نظام آموزش و پرورش در بخش‌های پرستاری، تعلیم و تربیت یا فرهنگ و هنر جز مشاغلی است که چندان مورد توجه قرار نمی‌گیرد. این مشاغل می‌تواند در اختیار بانوان باشد و در مقابل آن برخی مشاغل که مناسب آقایان است و باید آنان را در اولویت استخدام قرار داد و این مشاغل را برای زنان تا حذف کرد و بالعکس مشاغل زنان را برای مردان نادیده گرفت. عدم تعادل نیروی زنان و مردان در این حوزه موجب می‌شود تا در موارد بسیاری، شاهد آن باشیم که فرصت‌هایی از دست برود یا از قوانینی با چشم پوشی شود.
تلاش شده تا طبق نگاه نظام اسلامی به مسئله حضور زنان در اجتماع و فعالیت ایشان قوانینی تنظیم شود و این تلاش در مقدمه ۱۰ و ۲۱ قانون اساسی دیده می‌شود. همچنین این تلاش برای تسهیل شرایط نیز در قوانین عادی تاحدی لحاظ شده، البته این شرایط حداقلی است و غالباً متوجه یک جمعیت و قشر محدود و کوچکی از کارمندان و کارکنان دولتی است. به عبارت دیگر، کارمندان دولتی می‌توانند از مزایایی بهره مند شوند، اما کارمندان و کارگران بخش خصوصی، در عمل از هیچ نظام حمایتی برخوردار نیستند. به نظر می‌رسد که به لحاظ حقوقی و قانونی نیازمند آن هستیم که ظرفیت و فضای اشتغال به صورت عمومی ایجاد شود.
ازدواج دائمی تاب پر کردن این گپ و فاصله بین بلوغ و ازدواج را ندارد. ما می‌توانیم الگوهایی از ازدواج‌های نورس را داشته باشیم که ازدواج دائمی نیست و لزوماً به معنای زندگی مشترک نیست و از لحظه‌ای که تمایل به جنس مخالف شکل گرفته است تداوم رابطه ایجاد شده باشد.
ایده‌ای مردم پایه در این زمینه ارائه شده است که کاملاً به دغدغه والدینی که می‌خواهند فرزندانشان در این فاصله سن بلوغ تا ازدواج دچار انحراف نشوند، راهبردی است. این ایده «ازدواج نیمه مستقل» است. به نظر من اشکالی ندارد که ما دوره نامزدی را احیا کنیم. به شرطی که نظام فرهنگی ما هم با آن به صورت درست مواجه بشود. نامزدی و ازدواج نیمه مستقل در گذشته سازوکار جدی در خانواده‌ها بوده است و اتفاقاً جواب هم می‌داده است. اما به یک باره حذف شده است. یک بخشی از حذف آن هم به خاطر همین تحولات اجتماعی است.

ضرورت حمایت خانواده‌ها از دوران نامزدی
در بعضی شهرهای کوچک و روستاها شرایطی وجود دارد که مثلاً دختر در ۱۶ سالگی ازدواج می‌کند و پس از چند سال به خانه خودش می‌رود و مستقل می‌شود. در این سال‌های بین ازدواج تا ساکن شدن در خانه مستقل نیز پسری هم که مثلاً ۱۸ سال داشته به سنی رسیده که وارد بازار کار شود و شرایط کاری و تحصیلی برایش فراهم شده است.
از سوی دیگر در دوران به اصطلاح نامزدی وضعیت شغل و تحصیل هردو نفر مشخص شده و شروع زندگی مشترک امکان پذیر خواهد بود. در این چند سال نامزدی، دختر و پسر با حمایت خانواده‌هایشان در کنار هم هستند.
این الگو که از آن به‌عنوان ازدواج نیمه مستقل یاد شد مسئولیت کمتری نسبت به ازدواج دائم دارد، همچنین بار کمتری را بر دوش دختر و پسر می‌اندازد.
حمایت خانواده‌ها در ازدواج نیمه مستقل باعث می‌شود که این زوج در عین آنکه در کنار هم هستند و نیازهایشان رفع می‌شود برای پذیرش مسئولیت زندگی مشترک در ازدواج دائم نیز آماده شوند.
در این الگو مبنا این است که انحراف جوانانی که در سن ازدواج هستند به صفر برسد. اگر این موضوع برای خانواده خوب توضیح داده شود و فهم شود مشکلی به وجود نمی‌آید، در غیر این صورت در این روش نیز معضلات و مشکلاتی ایجاد خواهد شد.
انتهای پیام/

پژوهشیار